نیکانیکا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 25 روز سن داره

نیکای نازم

نیکاجون دو ساله و یک ماهه ی مامان

نیکا جونم من بالاخره بعد از حدود ۱۰ ماه موفق شدم به وبلاګت سری بزنم ږاین مدت به خاطر جابجایی خونه اینترنت نداشتیم وګرنه همیشه تو فکر اینجا بودم توی این ۱۰ ماه ماشالا نیکا جونم خانوووومی شدن دیګه کامل حرف میزنی  ۱۶ عدد دندون خوشګل داری قد:۹۲سانتیمتر و وزنتم ۱۲ کیلو ړه خودت به تنهایی بازی میکنی از بازیهای مورد علاقه ت لګو و اشبزیه چند تا از عکسای این چند وقت نیکا جونم : نیکا در حین اثاث کشی (آبان ۹۲ ) دی ۹۲ اسفند ماه ۹۳ و سفر به مالزی نوروز ۹۳ (ګرګان) اردیبهشت ۹۳ و مسافرت شمال (نور) و یه آلبوم کوچ...
18 شهريور 1393

15 ماهگی قلب مامان

نیکا جونم 15 ماهگیت مبارک. عزیز مامان این چند وقت اصلا فرصت نکردم از شیرین کاریات عکس بزارم وبنویسم چون خیلی درگیر جمع کردن وسایل خونه هستم .آخه قراره تا آخر این ماه بریم خونه ی جدید. هورااااااااااااا روزا من مشغول کارم و نیکا جون هم مشغول لگو بازی . دیگه یاد گرفتی لگوهارو روی هم بچینی .آفرین عشقم. حالا عکس   نیکا جون در حال عبادت نیکا جون در حال دمپایی سواری  تا نیوفتی و با کله نری تو میز ول نمیکنی وینگیل وینگیل مامان اینم شال و کلاه جدید نیکا که باهاش خیلیییییییییییییییییییی خوردنی میشی . با تشکر از خاله رها مطابق معمول نیکا جلوی آینه یعنی جورابم که پات میکنم میری...
22 آبان 1392

بازی

نیکا جونم بازی این روزای تو ددر بردن نی نیا با کالسکه س و توی راه کلی با نی نیا حرف میزنی گاهی هم سرشون داد میزنی و دعواشون میکنی یعنی عاششششششششششششق بازی کردنتم گلم ...
25 مهر 1392

۱۳ ماهګی عشق مامان

عشق مامان در عرض یک ماه گذشته خیلی بزرگ شدی و معنی خیلی چیزارو میفهمی . یاد گرفتی که با اسباب بازیات بازی کنی مخصوصا بازی با لگو رو خیلی دوست داری هنوز بلد نیستی روی هم بچینی .من میچینم و تو خراب میکنی و برای خودت دست میزنی خخخخخخخخخخخخ تا چشمت به کفشات میوفته میاری و میشینی و میگی: بام دد یعنی کفشامو پام کن بریم ددر. چند تا عکس از این روزهای نیکا جونی: نیکا جونم توپ بازی از بازیای مورد علاقه ته و تا پات به توپ میخوره دست میزنی و خودتو تشویق میکنی لباسهای ما این روزا هر سری 2 یا 3 دور شسته میشن با تشکر از نیکا خانوم آخ جووووووون ماکارونیییییییییییییییییییییییییی لگو بازییییییییی آفرین...
25 شهريور 1392

ددر و پله و ته سیگاررررررررررررررررررررررررررررر

نیکا جونم امروز  تصمیم گرفتیم بعد از مدتها به پیک نیک بریم بعد از آماده کردن نهار حرکت کردیم میلیونها نفر امروز در همدان به پیک نیک آمده بودند خلاصه بعد از کلی چرخیدن یه جای خوب پیدا کردیم ومشغول نهار خوردن شدیم که یه گربه ی چاق و پلید به ما حمله کرد (حمله نکرد فقط چسسسسسسسسسسسبیده بود به ما و باعث شد غذای مامانی کوفتش بشه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ) نیکا جونم شما هم که همش میخاستی راه بری و از توی سوراخ سنگا آت و آشغال بکشی بیرون .خخخخخ ودر یک آن یه ته سیگار پیدا کردی و مشغول خوردن شدی ولییییییییییییییییییییی اونجا شما یک حرکت عظیم انجام دادی .گلم از سه تا پله بدون کمک بالا رفتی یوهووووووووووووووووووووو. عزیزم این پیروزی رو ...
1 شهريور 1392

جشن تولد کفشدوزک کوچولو

نیکا جونم تولد یکسالگیت مبارررررررررررررررررک امسال جشن  تولد نیکا جون با دختر دایی آیدا با هم برگزار شد. یه تولد کفشدوزکی که از دو هفته قبل با زندایی بیتا و آیدا جون مشغول تدارکاتش بودیم و خدا رو شکر عالی برگزار شد .(البته دایی فرشید و بابایی هم خییییییییییییییلی به ما کمک کردن )             ...
14 مرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیکای نازم می باشد