نیکانیکا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نیکای نازم

مسافرررررررررت

نیکایی بالاخره جمعه 25 اسفند 91 رسید و ما آماده شدیم که به مسافرت بریم . شب  به سمت فرودگاه امام خمینی حرکت کردیم و 7 صبح ساعت پروازمون بود که ساعت 9:30 به دبی رسیدیم. نیکا جونم اونجا خیلی دختر خوبی  بودی و اذیت نکردی . اونجا چون از صبح تا شب بیرون می رفتیم و شما توی بغل خسته میشدی بابایی برات یه کالسکه خوشگل خرید و تو توش می خوابیدی.تا ششم فروردین دبی بودیم بلیط برگشتمون 6 ام ساعت 12 ظهر بود .   اینجا فرودگاه امام خمینیه و تو در کنار نیلسون دروازه بان پرسپولیس   (البته به نظر من نیلسون در کنار توئه گلم خخخخخخخخخخخخخ)               &...
15 فروردين 1392

نوروز 92 با نیکاجونی

نیکای عزیزم اولین بهار زندگیت مبارک . عشق مامان چقدر عید امسال با وجود نازنین تو برای ما شیرین و رنگارنگه .دعای هفت سین ما امسال تماما شکرگزاری به خاطر داشتن تو بود . امیدوارم همیشه زندگیت بهاری و شاد باشه عشقم .     البته این عکس چهاردهم فروردین گرفته شده با تشکر از زندایی بیتا که هفت سین رو به خاطر تو نگه داشته بود. ...
15 فروردين 1392

آرزو

آرزویم این است: نرود اشک در چشم تو هرگز, مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز ..... هرگز..........   ...
24 اسفند 1391

هفت ماهگی

نیکا جونم امروز وارد هشت ماهگی شدی.    حدود یک هفته س که میشینی و با اسباب بازیات بازی میکنی. خیلی به پیام های بازرگانی تلویزیون علاقمندی .         ددر خیلی دوست داری. وچند روزیه که صبحها پوره تخم مرغ میخوری ودوست داری. وقتاییم که خوابت میاد این شکلی میشی .             راستی یه خبر خوب بالاخره درس مامانی تموم شد .با تشکر از همکاری صمیمانه شما. نیکا یی هفته دیگه یعنی بیست و پنجم اسفند قراره مابا دایی فرشیدو زندایی بیتا و آیدا جون  بریم مسافرت .هورااااااااااااااااااااااااا  ...
16 اسفند 1391

دخمل خانومی

نیکای نازم چقدر این روزا داره زود میگذره و من فقط مشغولم .ای کاش میشد یه زمانهایی رو نگه داشت و هر وقت که میخواستیم دوباره و سر فرصت  توی همون لحظه ها بر می گشتیم . دیدن بزرگ شدنت شیرینترین لذت دنیاست.عاشقتم مامانی .       (پا نوشت : این لباسی بود که فصلش به سن شما نمی خورد به چند تا عکس بسنده کردیم.) ...
30 بهمن 1391

اتل متل توتوله گاو نیکا چه جوره

نیکا جونم این روزا خیلی دوست داری برات شعر بخونم. ا تل متل توتوله                   گاو نیکا چه جوره  نه شیر داره نه پستون      گاوشو بردن هندستون یک زن کردی بستون         اسمشو بزار عم قزی  دور کلاش قرمزی             هاچین و واچین  یه پاااااااااااااااتوووووووووووو ور چیییییییییییییین   نیکایی ناناز من قرمز پوشیده               تو رختخواب مخمل آبی خوابیده ...
25 بهمن 1391

شش ماهگی

عزیز دلم شش ماهگیت مبارک  فعالیت هایی که تا الان انجام میدی: به حالت چهار دست و پا قرار میگیری. آواز میخونی. دنده عقب میری. دالی بازی رو خیلی دوست داری و کلی ذوق میکنی. کافیه لباس یه نفر پولک یا مونجوق داشته باشه دیگه آویزونه طرفی و ما هم استراحت خخخخخ .     شدیدا هم به دیدن کارتون علاقمندی. در این حد که هر چقدر صدات کردم که به من نگاه کنی اصلا توجه نکردی.   وقتی هم که نگاه کردی بازم همه حواست به تلویزیون  بود .   اینم یه عکس با دختر دایی آیدا جوووووون ...
22 بهمن 1391

واکسن شش ماهگی

آ خییییییییییییییییییییششششششششششششش نیکای مامان  19 بهمن واکسن شش ماهگی رو برات زدیم الهی شکر به خیر و خوشی گذشت .من که خیلی استرس داشتم چون شنیده بودم واکسن شش ماهگی از همه سخت تره ولی نه اصلا اینجوری نبود. فقط شب یه کوچولو تب کردی که با قطره استامینوفن و پاشویه سریع از بین رفت.   نیکایی بعد از واکسن ...
22 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیکای نازم می باشد